درک «زمان» (Time Perception)
ما نمیتوانیم «زمان» را با ابزار و جسم فیزیکی درک کنیم یا بشناسیم. زمانهای گذشته مردهاند و فقط لاشهی آنها باقی مانده و دیگر از جنس زمان نیستند. زمانهای آینده هم که هنوز متولد نشدهاند و موجودیت پیدا نکردند. فقط زمان «حال» (لحظهی هماکنون) اصالت زمانی دارد و از جنس زمان است.
سیستم عصبی ما به محض دریافت اطلاعات از حواس پنجگانه، برای پردازش و درک وقایع، حدود یکدهم ثانیه تاخیر زمانی دارد، پس تا بخواهیم لحظهی «حال» را شناسایی و درک کنیم، از دست میرود و تبدیل به زمان گذشتهای که مرده است، میشود.
فرض کنید که یک موجوداتی، فقط میتوانند در گورستان، لاشه انسانها را ببینند و توانایی دیدن و حس کردن انسانهای زندهای را که هواپیما و کامپیوتر میسازند و میتوانند حرکت کنند و کارهای زیادی در دنیا انجام دهند را ندارند. آیا این موجودات میتوانند فقط با بررسی و تجزیه و تحلیل جسد انسانهای مرده، نظر درستی درباره ماهیت انسانها، رفتار و تواناییهای انسانها داشته باشند؟
حدود 66 میلی ثانیه طول میکشد که سیستم عصبی ما اطلاعات دریافتی از حواس پنجگانه را به مغز انتقال دهد و برای گرفتن اطلاعات از حواس و سپس بروز عکسالعمل، در مجموع حدود 100 میلی ثانیه تاخیر زمانی داریم.
تنها راه شناسایی و درک زمان، پیشرفت معنوی و گشایش حسی و آشتی با حسهای برتر (فراحس) است.
مولوی:
پنج حسی هست جز این پنج حس اندر آن بازار کاهل محشرند حس ابدان قوت ظلمت میخورد ای ببرده رخت حسها سوی غیب ای صفاتت آفتاب معرفت گاه خورشیدی و گه دریا شوی تو نه این باشی نه آن در ذات خویش روح با علمست و با عقلست یار از تو ای بی نقش با چندین صور گه مشبه را موحد میکند | آن چو زر سرخ و این حسها چو مس حس مس را چون حس زر کی خرند حس جان از آفتابی میچرد دست چون موسی برون آور ز جیب و آفتاب چرخ بند یک صفت گاه کوه قاف و گه عنقا شوی ای فزون از وهمها وز بیش بیش روح را با تازی و ترکی چه کار هم مشبه هم موحد خیرهسر گه موحد را صور ره میزند |